رساله معماری مجتمع مسکونی با رویکرد حس تعلق ۱۷۵ صفحه
دانلود رساله کارشناسی ارشد معماری
مطالعات طراحی مجتمع مسکونی در شیراز (بر مبنای جستاری در حس تعلق)
رساله حاضر به بهانه مطالعات پایه طراحی مجموعه های مسکونی ، قصد دارد با نگاهی علمی و سیستماتیک ضمن پرداختن به موضوع، مقوله مسکن را موشکافانه تر و با توجه ویژه به نیازهای انسان و رفتارهای او در محیط کالبدی و به خصوص الگوهای رفتاری مورد بررسی قرار دهد.
نگارنده بر این باور است که دستاویز قرار دادن مجموعه های مسکونی در رساله کارشناسی ارشد دوره معماری فتح بابی است برای نگاه مسئولانه نسبت به بخش عمده ای از رسالت حرفه ای وی که تامین مکان زندگی برای همنوعانش است.
چکیده:
در طول تاریخ بشریت ، تامین نیاز مسکن همواره دغدغه تمامی انسان ها بوده است.چه از زمان انسان های اولیه که برای رفع این نیاز و رسیدن به ارامش و اسایش زندگی روی به سمت غارها اوردند و چه در زمان کنونی که خانه هایی با تمامی امکانات در اختیار بشریت قرار گرفته است.
انچه در این پژوهش به عنوان مسئله مطرح گردیده ، چگونگی طراحی مسکن برای ساکنین یک محله است که بتواند روند ایجاد یا افزایش احساس تعلق را در ساکنین تقویت کند . در این مسیر با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات میدانی بهره گرفته شده است و در ادامه با در نظر گرفتن احکام بدست امده از این مطالعات روند شکل گیری طرح ایجاد شده است.
شروع پژوهش با مطالعه در زمینه معنا و مفهوم حس تعلق و عوامل تاثیر گذار بر ان صورت گرفته است . و در ادامه به مواردی که در روند ایجاد این حس به کمک معماری می ایند پرداخته شده است .
به طور خلاصه در طراحی پروژه حاضر سعی بر آن بوده است که با استفاده از دستاورد های علم روانشناسی محیطی پیرامون مقوله احساس تعلق ، به عنوان یکی از کلیدی ترین مباحث در طراحی ، به طرحی دست یافت که تا حد امکان بتواند، شرایطی را ایجاد کند که افراد با استفاده از این شرایط به میزان رضایتمندی نسبی نسبت به فضای زندگیشان دست یابند.
کلمات کلیدی : خانه ،محله مسکونی ، احساس تعلق ، روانشناسی محیطی
برای دانلود رساله و توضیحات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه نمائید…
بخشی از مطالب و پروپوزال رساله:
مقدمه
تئوری خانه یکی از پر اهمیت ترین تئوری های معماری موجود در جهان خلقت می باشد زیرا که از میان فضاهای پیرامونی، خانه، بلافصل ترین فضای مرتبط با آدمی است که آدمی احساس تعلق فضایی را در آن تجربه می کند و مجموعه حواس پنجگانه دائما سرتاسر آن را طی می کند و در مدت کوتاهی بدان خو میگیرد.خانه تنها مکانی است که اولین تجربه های بی واسطه با فضا؛ درانزوا و جمع در آن صورت می گیرد و خلوت با خود، با همسر و فرزندان با دوست و دیگران، همه و همه بدون تعرض غیر در آن ممکن می گردد.خانه مکان تربیتی کودک می باشد.کودکی که سال ها بعد نقش تاثیر گذاری در پیشرفت جامعه خواهد داشت. و تنها مکانی است که یک کودک از زمان تولد تا اخرین لحظات زندگی خود هر روز بودن وزندگی کردن در ان را تجربه می کند لذا توجه به تمام ابعاد خانه مورد اهمیت قرار می گیرد.
راپاپورت در کتاب خود چنین می نویسد: “خانه در درجه اول یک نهاد است و نه یک سازه . و این نهاد برای مقاصد پیچیده ای به وجود آمده است. حتی در آن زمانی که خانه برای بشر اولیه به عنوان یک سرپناه مطرح بود، وجه سرپناهی آن به عنوان یک وظیفه ضمنی ، ضروری و انفعالی به حساب می آمد و جنبه مثبت مفهوم خانه ایجاد محیطی برای زندگی آرام خانواده به مثابه یک واحد اجتماعی بوده است.”
کریستوفر الکساندر توجه به ابعاد اجتماعی و انسانی را در طراحی محیط و بویژه طراحی مسکن بسیار پر رنگ تر از ابعاد کالبدی یا زیبایی شناختی آن می داند و سنجش این گونه آثار را تنها بر مبنای ویژگی های بصری و کالبدی مردود می داند ، مساله ای که بی توجهی به آن در دوران مدرن محیط های مسکونی را با چالشی جدی روبرو ساخت.
جان لنگ نیز در کتاب “آفرینش نظریه معماری” لزوم توجه به رفتارهای انسان در محیط های کالبدی و شناخت الگوهای فعالیت او بویژه رفتارهایی که به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتند را بسیار ضروری می داند.
پس توجه به مقوله مسکن نه تنها از دید کمی و کالبدی بلکه از دیدگاه کیفی نیز اهمیت بسزایی دارد.مهمترین مسئله در جهت افزایش کیفیت فضاهای مسکونی توجه به نیاز های انسانی و تامین آسایش اوست.
محیط کالبدی و تاثیرات ان در زندگی روزمره مردم از مسائلی است که در سالهای اخیر از طرف متخصصین بسیاری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این مساله در مورد معماری به دلیل ارتباط نزدیک ان با طراحی محیط ساخته شده به ویژه در قرن بیستم با توجه به توسعه جوامع انسانی و تغییر شیوه های زندگی و سکونت مردم و همچنین تجربیات ناکارامدی دوران معماری مدرنیسم در تاریخ معماری از اهمیت دو چندانی برخوردار شده است.مرور گذرا بر شکست معماری مدرنیسم به خصوص در مجتمع مسکونی پروت ایگو که از ان به عنوان لحظه شکست معماری مدرن یاد می شود بیانگر خلا و نبود معنای استنباطی مثبت از سوی ساکنین در این مجموعه ها نسبت به محل زندگی بوده است که دلایل خاص و عمیق خود را در بر دارد .به تدریج بعد از این واقعه بود که شناسایی معانی محیط ساخته شده و اهمیت اماکن برای افراد و به ویژه برای ساکنین قوت بیشتری گرفت و طراحان و معماران با شناسایی خلا موجود در رشته های طراحی محیطی به روش های بین رشته ای در جهت شناسایی این معانی و احساسات محیطی روی اوردند
توجه به این مسائل و مسائل دیگری ازین دست می تواند تاثیر فراوانی در ارتقای کیفیت فضاهای مسکونی و فضاهای شهری به دنبال داشته باشد که متاسفانه در جامعه کنونی ما به آن توجهی نمی شود و نتایج آن از چهره شهر به وضوح آشکار است.
رساله حاضرقصد دارد به بهانه کنکاشی در معنا و مفهوم احساس تعلق به صورت ریشه ای و علمی به مسائلی بپردازد که باعث میشود افراد نسبت به فضای زندگیشان احساس رضایتمندی بیشتری داشته باشند و با بهره گیری از عوامل متعدد به کد هایی جهت طرح معماری و به طبع بناهایی با کیفیت هر چه بهتر و ماندگار تر از لحاظ مقبولیت دست یابد
تبیین موضوع
تحقیق پیش رو بر اساس دو سوال اصلی شکل گرفته است.که باعث ایجاد مسیر و استخوان بندی
پژوهش پیش رو شده است:
۱) چه عواملی بر ایجاد حس تعلق به خانه در افراد مؤثر می باشند؟
۲) چه راهکار هایی برای بهبود طراحی مسکن می توان اندیشید به طوری که احساس تعلق افراد به خانه افزایش یابد؟
-۱- مفاهیم مرتبط با عوامل انسانی – محیطی موثر در مجموعه های مسکونی
۱-۱-۱- مقدمه
رویکردهای جدید برنامه ریزی و طراحی مسکن متکی به الگوهای جامع بین رشته ای است. این رویکردها که در دهه های اخیر در کشورهای جهان مورد توجه بوده اند، به هماهنگی جنبه های انسانی و محیطی طراحی اهمیت بیشتری داده اند، از سوی دیگر، مشکلات زندگی در شهرهای بزرگ استفاده از مجموعه های متراکم و با برنامه ریزی و طراحی هماهنگ رااجتناب ناپذیر ساخته است. توجه به عوامل انسانی موثر در برنامه ریزی و طراحی می تواند زندگی در مجموعه های مسکونی را ارتقا بخشد.
با بوجود آمدن این پیچیدگی ها، تشخیص نیازهای روزمره استفاده کنندگان از مسکن و تأمین آن به سهولت گذشته نمیباشد. در این خصوص تنها اتکا به تحقیق سامان یافته و دست یافتن به نیازهای قابل تعمیم جمعیتهای مورد نظر می تواند مبنایی برای برنامهریزی و فراهم آوردن مقدمات طراحی مجموعههایی که ساکنین آینده آنها مشخص نیستند باشد. معمولاً جمعیتهای با ویژگیهای فرهنگی و با شیوه زندگی مشابه تعیین کننده نیازهای ساکنین آینده است. سازگاری و هماهنگی میان عوامل انسانی و الگوهای کالبدی میتواند منجر به طراحی محیط های مسکونی شود که وقوع رفتارهای درخور آداب زندگی جمعی و سنت سکونت ساکنین را تشویق نماید.
با توجه به اینکه تراکم مجموعههای مسکونی عامل مهمی در شکلگیری و جریان زندگی در آنهاست، مقصود از افزایش تراکم در مجموعههای مسکونی علاوه بر تعاریف عام تراکم ساختمانی، یعنی نسبت فضای ساخته شده به واحد سطح، و یا تراکم جمعیتی به معنای نسبت جمعیت به واحد سطح، که تعاریفی اعتباری و قراردادی هستند، تراکم ادراکی که مفهومی نسبی است نیز مورد نظر می باشد. تراکم ادراکی تراکمی است که مردم و ساکنین یک مجموعه با توجه به پیشینه فرهنگی و مکانی خود از آن مجموعه دریافت می کنند. بنابراین تعریف حتی یک مجموعه واحد توسط افراد با پیشینههای مختلف می تواند با تراکمهای متفاوتی ادراک شود.
در دسته بندی عوامل انسانی- محیطی مؤثر در طراحی کالبدی مجموعهها سه مقیاس عمده قابل تشخیص است. اول، در مقیاس پیوند بیرونی مجموعههای مسکونی با محیطهای مجاور؛ در این مقیاس مهمترین مسائل اجتماعی تداوم و پیوند کالبدی- اجتماعی مجموعه ها با محیط اطراف و ایجاد هویت و شناسه محلی است. دوم، در مقیاس روابط درونی مجموعهها و ارتباطات خارج از واحدهای مسکونی؛ در این مقیاس برقراری و ایجاد تعادل میان خلوت و تعامل اجتماعی، چگونگی برقراری و احساس امنیت، جهتیابی و دسترسی پیاده، دسترسی سواره و در نظر گرفتن توقفگاههای مناسب از مسائل مورد نظر طراحی هستند. سوم، در این مقیاس واحدهای مسکونی؛ در این مقیاس روابط و نسبت فضاهای درونی مسکن و هماهنگی آنها با فرهنگ و سنت سکونت ساکنین مورد نظر طراحی است.
۱-۱-۲- تداوم کالبدی- اجتماعی
برای دست یافتن به تداوم کالبدی میان مجموعههای جدید مسکونی که در گسترش شهرها و یا در بافتهای موجود شهری طراحی و ساخته میشوند و برقراری پیوند آنها با بافت کالبدی موجود، ترکیب مناسبی از اجزاء و رابطه ها شامل فرم، مصالح ساختمانی، رنگ؛ بافت، و گشودگیهای لازم در احجام ساختمانی و ایجاد محیط های باز مورد نیاز است.
از یک سو هم شکلی بیش از اندازه و تکرار واحدهای مسکونی همسان، منجر به یکنواختی و ایجاد تناقض با نیازها و شیوههای سکونت بوده و برای مردم ناخوشایند است و از سوی دیگر تداخل بدون برنامهریزی مجموعههای مسکونی با تراکم و ویژگیهای کالبدی متفاوت نیز میتواند بحثبرانگیز باشد.
در مناطق کم تراکم حومههای شهری، در برخی موارد طراحی منظر و فضای سبز نسبت به فضای ساخته شده در فراهم آوردن این تداوم اهمیت بیشتری پیدا میکند و طراحی واحدهای مسکونی تحت تأثیر طراحی محیط و منظر طبیعی قرار میگیرد. احداث ساختمانهای بلند مرتبه در شمال تهران به این مسئله بیتوجه و یا کم توجه بوده است. با افزایش تراکم مجموعههای مسکونی، نسبت فضاهای سبز باز به فضاهای ساخته شده تقلیل مییابد، و واحدهای مسکونی در سطوح افقی ارتباط کالبدی نزدیکتری داشته و در ارتفاع گسترش مییابند. بنابراین در تراکمهای بالاتر برای فراهم آوردن در تداوم بصری، طراحی فضاهای ساخته شده اهمیت بیشتری مییابد. از سوی دیگر هر قدر کمیت فضاهای سبز و باز کمتر میشود، کیفیت طراحی آنها مهمتر میشود. در هماهنگی فضاهای سبز و فضاهای ساخته شده کنترل مقیاس انسانی ساختمان، دسترسی به نور طبیعی، ایمنی و امنیت، و خلوت و محرمیت، نقشی اساسی دارند.
تدوین ضوابط طراحی و کوششهای انجام شده در برخی از کشورها جهت کنترل زیبایی ساختمان از طریق ایجاد محدودیت در استفاده از مصالح ساختمانی، رنگ و شکل سقف و غیره نیز مسئله ساز بوده و در پارهای از موارد به ایجاد محدودیت در طراحی منجر شده است. مقررات و ضوابط تدوین شده در کشورهای مختلف جهت طراحی روابط بیرونی و درونی مجموعههای مسکونی در مواردی به شکل دستورالعمل و در مواردی دیگر بصورت توصیههای طراحی هستند.
در مورد چگونگی تدوین این آئیننامهها و میزان دخالت آنها در طراحی نظرات مختلفی وجود دارد.
باید توجه داشت که تداوم با محیط اطراف تنها شامل عوامل کالبدی نمیشود، بلکه عوامل فرهنگی و اجتماعی در ایجاد تداوم و هماهنگی مجموعههای مسکونی نقش اساسیتری دارند. در این خصوص، رویکردهای مشورتی یا مشارکتی که ارتباط مناسبی را بین افراد مختلف از طریق غیر رسمی، یا از طریق مشارکت اجتماعی سازمان داده شده در فرایند طراحی فراهم میآورند، میتوان راه حل میانهای را برای طراحی بوجود آورد. این مشارکت معمولاً از طریق کارگاههای طراحی یا گروههای طراحی مجموعههای مسکونی کوچک و تعاونیهای مسکن با حضور نمایندگانی از ساکنین محلی انجام میپذیرد. در صورتی که ساکنین یک مجموعه از قبل مشخص نباشند، نیازهای تعمیم داده شده جمعیتهای مشابه ملاک طراحی قرار میگیرد.
به هر حال برای ایجاد تداوم فرهنگی – اجتماعی با محیط بیرونی مجموعهها، مطالعه و شناخت ویژگیها و خواستههای ساکنین واقعی و بالقوه آنها یک ضرورت است.
۱-۱-۳- هویت و شناسه
طراحی مسکن بصورت انبوه معمولاً تنزل در کیفیت بیان هویت انفرادی واحدهای مسکونی را به همراه دارد و کنترلهای حاصل از برنامهریزی و مالکیت مشاع ایجاد شناسه برای واحدهای مسکونی و امکان دخل و تصرف ساکنین را با مشکل مواجه میسازد.
هویت و شناسه مجموعههای مسکونی به «.. تمایز گروههای اجتماعی و افراد و به درک فضای اجتماعی که اشغال کردهاند» کمک میکند. هویت و شناسه میتواند «فردی» یا «براساس ویژگیهای گروهی»، «مثبت» یا «منفی» باشد، و میتواند علاوه بر مفاهیم اجتماعی از طریق بسیاری از مفاهیم اجتماعی از طریق بسیاری از مفاهیم غیر کلامی و محیطی از قبیل فرم واحدهای مسکونی نیز بیان شود.
شناسه میتواند هم از طریق فراهم آوردن تنوع بیشتر در طراحی واحدهای مسکونی و هم با فراهم آوردن فرصتهای بیشتری برای تغییرات و اضافات در طرح مسکن توسط خود ساکنین بدست آید. راه اول به دلیل کنترل بیشتر بر زیبایی ساختمان بیشتر مورد توجه طراحان است، ولی تصمیمگیری در مورد طراحی را بطور کامل در اختیار طراح قرار میدهد. در اغلب موارد به دلیل اینکه بین هنجارها و ارزشهای مورد قبول طراحان و استفادهکنندگان در بیان تشخص و ایجاد شناسه تفاوتهای قابل توجهی وجود دارد ، این راه حل نمیتواند بهترین راه حل باشد.
فهرست مطالب:
مقدمه ۱
فصل اول: مروری بر ادبیات موضوع ۳
گفتار اول: مفاهیم مرتبط با عوامل انسانی – محیطی موثر در مجموعه های مسکونی ۴
۱-۱- مفاهیم مرتبط با عوامل انسانی – محیطی موثر در مجموعه های مسکونی ۵
۱-۱-۱- مقدمه ۵
۱-۱-۲- تداوم کالبدی- اجتماعی ۶
۱-۱-۳- هویت و شناسه ۷
۱-۱-۴- امنیت ۹
۱-۱-۴-۱- خلوت و تعامل اجتماعی ۱۱
۱-۱-۴-۲- مفهوم خلوت ۱۱
۱-۱-۴-۳- کارکردهای خلوت ۱۴
۱-۱-۴-۴- تفاوتهای فردی در خلوت جویی ۱۴
۱-۱-۴-۵- نمود خلوت در واحدهای اجتماعی ۱۵
۱-۱-۴-۶- اهمیت خلوت در طراحی مجموعههای مسکونی ۱۶
۱-۱-۵- خانه ۱۶
۱-۱-۶- هویت فردی ۱۷
۱-۱-۷- قلمرو و تنظیم عرصهها ۱۸
۱-۱-۷-۱- تحلیل تعاریف قلمرو ۱۸
۱-۱-۷-۲- انواع قلمرو ۱۹
۱-۱-۸- فضای شخصی ۲۱
۱-۱-۸-۱- منطقههای فاصله میان فردی ۲۳
۱-۱-۸-۲- مجاورت مکانی فضای شخصی ۲۳
۱-۱-۹- انعطافپذیری در معماری ۲۵
۱-۱-۹-۱- تعریف “انعطافپذیری” ۲۶
۱-۱-۹-۲- مفهوم انعطافپذیری ۲۶
۱-۱-۹-۳- انعطاف پذیری مقیاس کلان ۲۹
۱-۱-۹-۴- انعطاف پذیری مقیاس خرد ۲۹
۱-۱-۹-۵- الزامات طراحی در جهت رسیدن به انعطاف پذیری ۲۹
۱-۱-۱۰- طراحی در مقیاس خرد ۳۰
۱-۱-۱۱- جمع بندی ۳۰
گفتار دوم: مفاهیم بنیادین در ارتباط باخانه ، واحد همسایگی و محله ۳۲
۱-۲- مفاهیم بنیادین در ارتباط باخانه ، واحد همسایگی و محله ۳۳
۱-۲-۱- مفهوم خانه ۳۳
۱-۲-۲- جستجویی درباره واژه خانه ۳۶
۱-۲-۳- مفهوم واحد همسایگی ۳۷
۱-۲-۴- مفهوم محله ۳۹
۱-۲-۴-۱- اجزاء محله ۴۱
۱-۲-۴-۲- تراکم محله و وسعت آن ۴۴
۱-۲-۴-۳- ساخت فضایی محله ۴۶
۱-۲-۵- جمع بندی ۴۸
گفتار سوم: گونه شناسی مسکن ۵۰
۱-۳- گونه شناسی مسکن ۵۱
۱-۳-۱- مقدمه ۵۱
۱-۳-۲- گونه ۵۱
۱-۳-۲-۱- لزوم گونه شناسی مسکن ۵۲
۱-۳-۲-۲- گونه شناسی گروه مسکن ها ۵۴
۱-۳-۳- ساخت و سازهای پیرامونی ۵۴
۱-۳-۴- ساخت و سازهای خطی ۵۸
۱-۳-۵- ساخت و سازهای مجموعه ای ۶۰
۱-۳-۶- ترکیب گونه های مختلف ساختمانی ۶۲
۱-۳-۷- بررسی نمونه های موردی مسکن ۶۴
۱-۳-۸- ارزیابی گروه مسکن ها ۷۱
۱-۳-۹- جمع بندی ۷۳
فصل دوم: مرحله شناخت ۷۷
گفتار اول: شناخت بستر فیزیکی طرح ۷۸
۲-۱- بستر کلان پروژه ۷۹
۲-۱-۱- استخوان بندی شهر شیراز ۷۹
۲-۱-۲- وضع موجود شهر شیراز ۸۰
۲-۱-۳- ویژگی های جمعیتی استان فارس ۸۰
۲-۱-۴- توزیع سنی ساکنین در پروژه ۸۱
۲-۱-۵- شرایط کنونی توسعه ۸۱
۲-۱-۶- موقعیت مکانی سایت ۸۳
۲-۱-۶-۱- دسترسی ها و همجواری ها ۸۴
۲-۱-۷- ویژگی های اقلیمی ۸۸
۲-۱-۸- بررسی وضعیت آسایش گرمایی ۹۲
۲-۱-۹- فرم ساختمان در رابطه با اقلیم ۹۳
۲-۱-۱۰- تابش و سایه اندازی ۹۴
۲-۱-۱۱- جمع بندی ۹۵
گفتار دوم: بستر اجتماعی طرح ۹۷
۲-۲- شناخت بستر اجتماعی طرح ۹۸
۲-۲-۱- مقدمه ۹۸
۲-۲-۲- شکل گیری فرضیه ها ۹۸
۲-۲-۳- اهداف خرد و کلان تحقیق ۹۸
۲-۲-۴- پرسشنامه ۱۰۰
۲-۲-۵- جامعه آماری ۱۰۳
۲-۲-۶- جمع بندی ۱۰۳
۲-۲-۷- نتیجه گیری ۱۰۴
گفتار سوم: تعیین اهداف و معیار های کلان در طرح ۱۱۲
فصل سوم: روند طراحی ۱۱۵
۳-۱- روند طراحی ۱۱۶
۳-۲- مبانی طرح ۱۱۶
۳-۳- احکام حاصل از بررسی بستر اجتماعی طرح ۱۱۸
۳-۴- شکل گیری ایده طرح ۱۱۹ – ۱۷۶
برنامه فیزیکی ، جداول ریزفضاها و ظوابط طراحی ندارد.
- فرمت رساله: word
- حجم فایل ها: ۵۷ مگابایت